آیا خامنه ای و سپاه به مذاکرات تن خواهند داد , انتخابات آخرین برگ اصلاح طلبان برای جذب مردم

محمد ایرانی

سران حکومت همچون هر نظام سرمایه داری جهان سومی که تنها راه بقای خود را در سرکوب شدید جنبشهای داخلی و امتیاز گرفتن از قدرتهای بزرگ میدانند ، ناچارند به تسویه درون جناحی خود نیز تن داده و قدرت انحصاری تری را در راس داشته باشند .

استحاله ایی که در طول ٣٤ سال گذشته روی داده ، همواره به حذف برخی از جناحهای حکومت منجر گشته تا بازرگان و دارو دسته نهضت آزادی و باقیمانده موسوم به جبهه ملی ، بنی صدر و لشگر مجاهدین ، رفسنجانی و کابینه سازندگی ، خاتمی با اصلاح طلبان و سرانجام بخشی از اصولگریان و روحانیون از قدرت بزیر افکنده شوند و این خاصیت دیکتاتوری جهان سومی است . در کشورهای غربی پیشرفته با تثبیت دو جناح اصلی که نمود دموکراسی نظام آنها نیز هست ، اگر همواره برسر قدرت درگیرند ، اما در سیاستهای کلی باهم هماهنگ بوده و هیچگاه در صدد حذف یکدیگر نیستند . همچنین در کشورهای شرقی بزرگ هنوز به دموکراسی غربی نیم بند نیز رضایت نداده و یک جناح عمده قدرتمند است و اما دیکتاتورهای جهان سومی حتی به قیمت ضربه زدن به کل نظام ، بقای خودرا حذف رقیب هم طبقه ای خود میدانند . اهمیت این نکته برای جنبشهای دموکراتیک و کارگری بسیار است که فریب جنگ قدرتی جناحهای حکومت را در مورد سه موضوع مسائل داخلی ، سیاست خارجی و افشای یکدیگر نخورده و به استقلال خود برای برقراری دموکراسی متکی باشند .
الویت اول برای همه جناحهای حکومت از اصولگرا یا اصلاح طلب ، خامنه ای یا رفسنجانی ، فرماندهان سپاه یا مراجع ، سران اصلاح طلب مهاجر یا زندانی و بطور کلی همه کسانی که فعلا در راس حکومتند و دیگرانی که قدرت را از دست داده و مذبوحانه میکوشند تا به گوشه ای از نظام آویزان گردند ، رابطه با قدرتهای بزرگ و حل مساله انرژی هسته ای است . در مورد این موضوع اختلافات جناحی عمده و متفاوتند ، بخشی باور به ادامه پروژه داشته و از مدل سران کره شمالی برای گرفتن امتیاز پیروی کرده و بخشی دیگر نگران بحران سیاسی هستند که امکان جنگ را تقویت بخشیده و نگران سقوط نظام هستند تا چپاول های خودرا از دست بدهند . بخش اول که شامل تندروانی همچون بخشی از بیت رهبری ، جبهه پایداری و مصباح ، فرماندهان سپاه بویژه سپاه قدس ، برخی از روحانیون و اصولگرایان دیگر است که قدرت بیشتری دارند و بدلیل منافع روسیه و چین از بقای نظام و حمایتهای آنها در مقابل قدرتهای غربی ، نگرانی کمتری نسبت به سقوط نظام دارند . آنها از طریق لابیهای خود نیز باخبرند با توجه به مسائلی که در سوریه و دیگر کشورهای منطقه جاریست ، هنوز بهترین گزینه برای غرب نیز هستند . گرچه وزیران هفت کشور متشکل از آمریکا ، انگلیس ، فرانسه ، کانادا ، آلمان ، ایتالیا و ژاپن بهمراه روسیه در بیانیه پایانی نشست خود در لندن به مسولان جمهوری اسلامی گفته اند که مذاکرات نمیتواند بی پایان ادامه داشته باشد و تنها در صورتی قادر به جلوگیری از انزوای بین المللی هستند که به نگرانی جامعه بین المللی در مورد برنامه اتمی خود توجه کنند . همچنین مقامات انگلیس در گفتگوی دیگری اعلام کرده اند که مسولان نظام امسال باید تصمیم بگیرند که خواهان مذاکره جدی هستند یا نه ، اما همه این سخنان با توجه به تجارت سلاح و پروژه های صنعتی که در منطقه وجود داشته و مشکلات عراق ، افغانستان ، سوریه و برخی کشورهای دیگر ، این زمانها همچون گذشته قابل تغییرند .
بخش دوم شامل بخشی از بیت رهبری ، موتلفه ، باند لاریجانیها ، مراجع و اکثر روحانیون ، برخی از فرماندهان سپاه و دیگر اصولگرایان است که در حال از دست دادن قدرتند و بهمراه باند رفسنجانی و سران اصلاح طلب تجربه شاه و صدام و دیگر سران سقوط کرده کشورهای عربی را پیش چشم دارند ، نه به دوام حمایت روسیه و چین بدلیل منافع آینده آنها باور داشته و نه امید دارند که از پس بمباران احتمالی و یا جنگ بتوانند سرمایه های خود را که با رانت بدست آورده اند ، حفظ کنند . این بخش نیز دارای لابیهایی در غرب و شرق بوده که به آنها توصیه میکنند تا با فشار به رهبری نتیجه مثبتی از مذاکرات گرفته شود ، البته آنها میدانند هرچه احتمال جنگ بیشتر شود به سلطه بیشتر بخش اول منجر خواهد شد . تجربه مذاکرات چند سال اخیر حاکیست که بخش اول با کش دادن مذاکرات همچنان گرداندن سیاست خارجی را بعهده داشته و با گروههای تروریستی تحت حمایت خود نیز آبها را بیشتر گل آلود میکند . فروش کمتر نفت بهمراه پایین آمدن قیمتش که در پایان زمستان قابل پیش بینی است و به توزیع کمتر سود بادآورده منجر میگردد ، خود به درگیری جناحی برای حذف بخشی از آنها شدت میبخشد و اکنون نوبت باند احمدینژاد است که قدرت سیاسی و منابع اقتصادی را واگذار کند .
بحران اقتصادی ناشی از فساد جناحها برای سهم بیشتر رانتی بهمراه تحریمها موجب گشته که بخش دوم نگرانیهایی در مورد حرکت گسترده اعتراضی بویژه کارگران داشته باشند ، گرچه هردو بخش فعلی بهمراه سران اصلاح طلب و رفسنجانی در طول ٣٤ سال گذشته هیچگاه در سرکوب اعتراضات باهم اختلافی نداشتند . اگر این ماهها سران اصلاح طلب و برخی دیگر از اصولگرایان بهمراه بافتهای بظاهر کارگری خود از دستمزد بیشتر کارگران و سایر حقوق بگیران سخن میگویند ، تنها برای جذب آنان در رقابت انتخاباتی است ، چراکه این حقوق همواره در زمان قدرت آنها نیز حداقل بوده است . اگر سران قدرت از دست داده بهمراه بخش دوم از فساد رانتی مینالند ، خود همواره با تکیه بر رانت توانسته بودند به ثروت خود بیافزایند و اگر بازهم بتوانند به قدرت دست یابند بدون شک همان راه را خواهند رفت . سران بخش اول که از طریق نیروهای امنیتی و سپاهی دریافته اند که اعتراضات تحت کنترل است ، هیچ نگرانی بخود راه نداده و برای همین در انتخابات رییس جمهوری نیز ادای حمایت از مستضعفین داخلی را در نمیآورند . احمدینژادی که در راس دولت و شورایعالی کار حداقل افزایش حقوق را تصویب کرد ، هرچند اینکار با توافق دیگر جناحها نیز همراه بود ، به حربه اضافه کردن یارانه و آزادی انتخابات روی آورده بدلیل آنکه میداند حریف خامنه ای در تقلب آرا نخواهد گردید . بنابراین همه جناحها مساله سیاست خارجی را عمده دانسته و هیچکدام از جناحها باور ندارند که جنبشهای اعتراضی بتوانند موجب دردسر آنها و سقوط نظام گردد و اگر گاهگاه حمایتی بنام مردم و آزادی صورت میگیرد تنها بدلیل لشگرکشی در رقابت انتخاباتی و جذب آرا است .
جنگ قدرتی جناحهای حکومت موجب شعارهایی میگردد که دیگر اقشار و طبقه کارگر بگمان تغییر یا اصلاحاتی فریب خورده و نقش لشگر یکی از جناحها را عهده دار میشوند و این موضوع مهمترین نقشی است که تئوری بازان حکومتی بازی کرده و متاسفانه بخشی از نیروهای مخالف نیز به ساز آنها میرقصند تا سراب اصلاحات به فریب بیشتر منجر گردد . آنچه مایه حیرت است عقب ماندن بخشی از اپوزیسیون و به اصطلاح روشنفکران سوسیال دموکراسی از جامعه و تجربیات تاریخی است که خواهان برگشت به دوران پیشین هستند و براین اساس تبلیغات وسیعی براه میاندازند تا اقشار مختلف از آنها تبعیت کنند . بطور مثال برخی بجای محوری دانستن دموکراسی و آزادی ، سلطنت را راه حل بعد از حکومت جمهوری اسلامی میدانند ، درحالیکه نتیجه سلطنت یک شاه مستبد به این رژیم ختم شده است . شاه غیرمستبد هم اگر قدرت بگیرد که پس از مدتی خواهد گرفت ، رویه اجدادش را خواهد رفت و طنز اخیر تظاهرات بخشی از مردم اسپانیا برای تغییر سلطنت هشدار به موقعی است . برخی دیگر بدلیل عدم باور به خود و دیگر اقشار مردم به سراب اصلاح طلبی بدنبال اصلاح طلبان افتاده اند و بگمانشان جناحهای حکومت مجبورند آنها را به قدرت بازگردانده و این گروه امتحان پس داده در کمال فروتنی به اصلاحاتی تن خواهند داد ، درحالیکه اصلاح طلبی نیز همچون سلطنت به تاریخ پیوسته است . بهرحال با توجه به اپوزیسیون خارج کشوری که برای گسترش و وحدت با یکدیگر از آزادی کامل برخوردارند ، بنظر پراکنده تر از گروههای اجتماعی داخل کشوری زیر سرکوب شدید بوده و روشن نیست چرا برخی تصور میکنند آلترناتیو حتما باید در خارج کشور شکل گیرد ! در این میان اقشار حقوق بگیر و کارگران در نهایت سختی امید دارند بتوانند تامین معاش خانواده را فراهم کنند و برای اینکار مجبورند به مقابله با نیروهای امنیتی و انتظامی رژیم بپردازند تا به وضعیتی بدتر دچار نگردند .
چنانچه گفته شد مسائل خارجی برای سران رژیم الویت اول دارد که اهم آنها عبارتند از ؛ مشکل غنی سازی و پروژه انرژی هسته ای ، سقوط قریب حکومت اسد در سوریه ، تغییرات در حکومت بغداد با ضعیف شدن مالکی و شیعیان و کنترل هواپیماهای رژیم برای ارسال اعضای سپاه قدس و سلاح ، فشار کشورهای عربی برای سه جزیره دعوایی ایران و امارات ، خرید سنگین سلاح توسط عربها و قدرتمند تر شدن آنها ، فشار تجزیه در آذربایجان و کمک به آذریهای ایران ، فشار کردها در توافق با غرب و ترکیه و ایجاد کشور کردستان ، لولوی اپوزیسیون و مجاهدین خلق با مکانیزم غرب برای جایگزینی رژیم ، فشار اسرائیل برای ایجاد بمباران و جنگ مقطعی ، ایجاد قطب قطر و مصر و ترکیه برضد سوریه و رژیم ، کمک سنگین عربها به شورشیان سوریه ، کمک سران عربها به تقویت سنی ها در مقابل شیعیان عراق و سوریه و بحرین و دیگر کشورهای منطقه ، فشار حقوق بشر از طرف کشورهای غربی و سازمانهای حقوق بشری ، جبهه گیری نیرومند غرب در مقابل تندروی کره شمالی ، تردید روسیه در آینده برای وتو بدلیل زیربار نرفتن رژیم به مذاکره هسته ای ، عدم خرید نفت و سایر تحریمها که منجر به کمبود درآمد شده ، علاقمندی عربها برای فروش نفت به چین و هند و کره جنوبی و غیره با شرایط بهتر ، تضعیف کرزای و طرفداران رژیم در افغانستان ، ایجاد جبهه طالبان و القاعده بدلیل زمینه بهتر فعالیت در سوریه و مالی و سودان و لیبی و غیره ، عدم حمایت حماس از رژیم و پیوستن به جبهه مخالف و پایین آمدن وجهه حماس نسبت به فتح در نظر فلسطینان و خسته شدن آنها از جنگ و گریز با نیروهای اسراییل ، تغییر کابینه لبنان و تحت فشار قرار گرفتن حزب الله برای عدم حمایت از رژیم و اسد ، شدت گرفتن تحریمهای اقتصادی افراد وابسته به راس حکومتی ، موارد دیگری هم میتوان شمرد که مجموعا موجب انزوای نظام جمهوری اسلامی در جهان گشته است .
فشار غرب و بویژه آمریکا برای اینکه خامنه ای و جناح تندرو را وادار به نتیجه گرفتن در مذاکرات کند ، موجب شده تا آنها نیز در صورتیکه کش دادن گفتگو امکان پذیر نبوده و اسراییل را نیز به حمله نزدیک ببینند ، به این راه حل بعنوان آخرین تلاش نگاه کنند ، هرچند که برخی از آنان همچنان امیدوارند از جنگ مقطعی با وجود شکست هنوز قدرت را در دست داشته باشند . ولایت فقیه دو گروه در بیت دارد ، برخی موافق تغییر شرایط حتی با حذف پروژه هسته ای و ورود برخی اصلاح طلب در قدرت و بهتر کردن شرایط بحرانی اقتصادی داخل و روابط خارجی هستند که صدایش از ولایتی شنیده شد و اصولگرایان سنتی هم با این موضوع موافقند ، برخی دیگر از مصباح و تندروان سپاه قدس که موافق حتی جنگند . خامنه ای میان ایندو گروه پیش میرود و سیاست خارجی را برمیگزیند ولی میداند که باید مذاکرات کش یابد ، نمونه کره شمالی هم وسوسه انگیز برای ادامه پروژه هسته ای است و اینکه مذاکرات را با سقوط خود همسان میبیند ، همانطورکه خمینی هم با نوشیدن زهر عمر زیادی نکرد . هرچه عملیات سپاه قدس محدودتر شده و نیروهای تندرو کشورهای منطقه از نظام جمهوری اسلامی که دیگر همچون پیش قادر نیست کمکهای نظامی و مالی را برایشان ارسال کند ، دورتر شوند ، بخش اول و تندرو موقعیت ضعیفتری نسبت به بخش دوم پیدا نموده و خامنه ای مجبور است که به خواسته آنها که نتیجه گرفتن در مذاکرات است تن دهد . درحال حاضر که مسولان مذاکره کننده همچون جلیلی ، باقری و دیگران بیشتر تابع رهبری و سپاه بوده و احمدنژاد بهمراه سایر اصولگرایان از دور خارجند تا مذاکرات تحت کنترل باشد . زمانیکه جلیلی ادامه غنی سازی را حق رژیم و باقری هدف اصلی مذاکرات را لغو کامل تحریمها دانسته نشان از دو فضای حاکم در بیت رهبری ، فرماندهان سپاه و جناحهای اصولگربرای کش دادن مذاکرات است .
بهمین جهت روسیه نیز به روند گفتگو ایراد گرفته و توسعه فعالیتهای هسته ای و گشایش مراکز جدید هسته ای را نقض تعهدات بین المللی دانسته و آنرا در راستای ایجاد فضای تفاهم میان نظام و دیگر طرفهای مذاکرات اتمی ندانسته است . البته خود روسها با وجود باج و بهای سنگینی که برای راه اندازی نیروگاه بوشهر گرفته اند ، هنوز پس از دهسال این نیروگاه راه اندازی نشده و اینکار مرتب به تاخیر میافتد ، زلزله اخیر هم موجب نگرانی رسمی همسایگان در مورد نشت نیروگاه شده است . خبرگزاری تسنیم که به سپاه پاسداران نزدیک است سخنان ولایتی را منتشر کرده ، مبنی براینکه بخش مهم مشکلات امروز جامعه ، نتیجه سیاست غلط دولت در سامان دادن روابط بین المللی و بی تدبیری در بیشتر شدن تحریمها دانسته و باور دارد که میتوان با سیاست درست مشکلات را حل نمود ، که ناشی از نگاه جدی تر به مذاکرات است . در حالیکه تا دو سال پیش همه سران جناحهای اصولگرا و فرماندهان سپاه بهمراه مراجع از سیاستهای اقتصادی در داخل کشور و سیاستهای خارجی احمدینژاد حتی در مورد هولوکاست ستایش کرده و خامنه ای وی را موجب بالا رفتن عزت نظام دانست . لذا خط مشی خارجی دوران احمدینژاد نیز سیاستهای مورد تایید رهبر ، فرماندهان سپاه و جناحهای حکومت بوده و اکنون بدلیل رقابت انتخاباتی است که بر وی انتقاد میشود تا خامنه ای را نیز بدلیل پشتیبانی کامل از رییس جمهور منتخب ، بدون تقصیر بنامند و همه اشتباهات را ناشی از سوء مدیریت احمدینژاد بدانند . لذا بهانه های انتخابات و روش دوگانه در مورد مذاکرات هسته ای مبنی بر حذف تحریمها و محدود شدن غنی سازی ، همچنان فرصتهایی را در اختیار ولایت فقیه و فرماندهان سپاه قرار میدهد تا ببینند در آینده چه تحولاتی در منطقه رخ خواهد داد .
برخی از مسولان رژیم بخوبی میدانند حمایتهایی که توسط برخی از سران دیگر کشورها بدلیل بردن سودهای سرشار آنها از تجارت با رژیم و منطقه است ، ابدی نیست و درنتیجه با گسترش تحریمها به مشکل اساسی برخواهند خورد . اما خامنه ای تحت تاثیر برخی دیگر از مسولان سیاسی و مذهبی تندرو و بویژه فرماندهان سپاه قدس ، همچون دیگر دیکتاتورهایی که تا روز آخر به صرافت نمیافتند به قدرت پوشالی خود دل خواهد بست . بهمین دلیل بیشتر فرماندهان سپاه برای نشان دادن قدرت خود به تبلیغات دروغین دست زده و گزارشاتی مبنی بر کنترل کامل منطقه به ولایت فقیه منتقل میکنند و خامنه ای هم بهمین گزارشات دلخوش است ، گرچه چاره ای دیگر نیز ندارد جز اینکه به همین فرماندهان نالایق متکی باشد . آنها میدانند که تنها راه کنترل کامل کشور ، ایجاد فضای بحران سیاسی و جنگ است و لذا حتی از وقوع جنگ مقطعی و یا گسترده نیز نمیهراسند و این تنها دوره ایست که آنها و ولایت فقیه به قدرت پوشالی خود پی خواهند برد . اگر اینروزها یک فرمانده سپاه قدس براحتی در سوریه ، لبنان ، افغانستان ، پاکستان ، عراق ، سودان ، ونزوئلا و دیگر کشورها جولان میدهد و گاها خود را در مرزهای آمریکا و دیگر قدرتها میبیند و بگمانش نظام آنها بزودی فرو میپاشند ، با آغاز حمله هوایی دیگر امثال نقدی یادی از سخن خود که بزودی آمریکا را ضربه فنی میکنیم نیفتاده و دنبال سوراخ موش خواهند گشت ، چراکه دیوار قدرت کازبشان فرو ریخته و همچون دیگر مسولان بفکر نگهداری منافع اقتصادی خود میافتند که با رانت و سرکوب جمع آوری کرده اند .
خامنه ای و مسولان بخش اول مشاهده میکنند که با همه تهدیدهای سران غربی و آژانس برای نتیجه گرفتن بازهم زمان مذاکرات را تمدید میکنند و حتی برخی از سناتورهای آمریکا از مذاکرات مستقیم با مسولان رژیم سخن میگویند ، اما غافلند که براستی به دلایل منافع آینده زمانی میرسد که از نظر قدرتها این رژیم نباید ماندگار باشد ، کما اینکه برای سلطنت و شاه نیز چنین شد . گرچه خامنه ای تحت فشار اصولگرایان بخش اول و برخی از بیت رهبری که تحلیلهای آنها یکسان است و بهمراه گزارشات برخی از لابیها و قدرتهای روسیه و چین که توصیه برای پیشبرد مذاکرات دارند ، نماینده مورد اعتمادش جلیلی را تحت کنترل کاملش به مذاکرات میفرستد تا بتواند قول حدودی از غنی سازی ، رفع تحریمها و سرانجام عدم پیگیری در مورد مسائل حقوق بشر داخل کشور را بگیرد ، اما همچون برخی دیگر از مسولان به آینده توافق و پایدار بودن قول و قرارها امید چندانی ندارد . این چنین است که خامنه ای به اندرزهای رفسنجانی و دیگر اصولگرایان بخش اول توجهی نکرده و به توصیه دیگر فرماندهان سپاه و اصولگرایان تندروی بخش اول دلبستگی پیدا کرده و گمان میکند که مذاکرات تحت کنترل وی است و میتواند آنرا آنقدر کش دهد تا به نتایج نهایی برای غنی سازی و احتمالا ساخت نیروی اتمی برسد و بتواند امتیازی که برای بقای رژیم نیاز دارد از قدرتهای بزرگ بگیرد و ولایت فقیهی را در خانواده ارثی نماید .
اهم مسائل داخلی نیز عبارتند از ؛ جنگ قدرتی با دولت و اصولگرایان با یکدیگر ، بحران اقتصادی ، افشای رانتها و فساد که  موجب دررفتن برخی از آنها از کشور میگردد ، کمبود درآمد حاصل از فروش نفت برای حفظ طرفداران و روحانیون مرجع ، فشار اصلاح طلبان برای شرکت در انتخابات و گرفتن قدرت ، تضعیف رهبر در میان اصولگرایان و اینکه دیگر ولایت فقیه مقتدری نیست ، فشار کارگران و دیگر اقشار بدلیل بحران اقتصادی و بسر بردن در حداقلها ، اختلاف در اصولگرایان و فرماندهان سپاه برای ادامه و یا توقف مذاکرات پروژه هسته ای و امکان سرگیری جنبشهای داخلی ، فرار درآمدها توسط برخی از وابستگان به خارج کشور ، ناراضی بودن برخی از جناحها بدلیل شرایط تحریم و اختلافات که قادر به استفاده از مالهای بادآورده نیستند ، چگونگی حل مساله انتخابات رییس جمهوری بسود ولایت فقیه ، موارد بیشمار دیگری را میتوان شمرد که موجب شده در فضای انتخابات بظاهر یک بحران سیاسی در کنار بحران اقتصادی شکل گیرد . گزارشات نیروهای امنیتی نیز حاکیست که ناراضیان در زندانند و کسانی از هر قشر و گروه دیگری  که کوچکتری حرکتی بکند به زندان افتاده و آنهایی که آزاد میگردند با وجود گرفتن ضمانت سنگین مالی و تعهد عدم کار سیاسی بازهم تحت نظرند ، پس بزعم آنها نگرانی در داخل کشور وجود ندارد .
زمانیکه سردار غلامعلی ابوحمزه در مجمع عمومی اصناف همدان شرکت میکند که ربطی به سپاه ندارد ، نشان میدهد که سپاه به اعتراضات گسترده کارگران توجه دارد اما وی میگوید باید از اقتصاد نفتی به سمت اقتصاد مالیاتی برویم و اینکه مردم از گرانیها ناراضی نیستند ، بلکه از تبعیض و تفاوت قیمتهای یک کالا در یک خیابان ناراحتند . این موضوع نشان میدهد این سردارانی که منابع اقتصادی کشور را به تاراج برده اند ، چه اندازه نسبت به بحران اقتصادی و افکار مردم و بویژه کارگران و حقوق بگیران دور بوده و یا بدلیل داشتن قدرت و سرکوب ناراضیان ، خودرا دور نگاه داشته اند . بنابراین نه اصولگرایان و مراجعی که همچون دیگر سران اصلاح طلب و باند رفسنجانی در طول سالها منابع اقتصادی کشور را تاراج کرده اند ، نه بیت ولایت فقیه و نه فرماندهان سپاه قرار نیست در آینده و بهر دولتی که سرکار بیاید به حل مشکلات اقتصادی و یا سیاسی بپردازند . خرید موبایل و اتومبیلهای گران قیمت با ارز مرجع که باید در اختصاص دارو و مواد غذایی قرار گیرند ، بهمراه آزاد بودن مافیای پتروشیمی و افرادی همچون زنجانی که آدمکشی همواره ساقدوشش هست ، همچنین بدهکاری ٨٠ هزار میلیارد تومانی افرادی که با رانت از بانکها وام گرفته و برنگردانده اند ، و سرانجام رشد منفی ١.٩ درصدی با تورم ٣٠.٩ درصدی همه حاکی از نمونه هایی است که بحران اقتصادی هم در آینده ادامه خواهد داشت .
 در حال حاضر مهمترین مساله داخلی از نظر سران نظام ، انتخابات رییس جمهوری است و خامنه ای باور دارد با کمک نجار وزیر سپاهی کشور ، شورای نگهبان ، فرماندهان سپاه و بسیج و نیروهای انتظامی ، بافتهای موتلفه و دیگر اصولگرایان ، و سرانجام تقلب فراوان قادر است رییس جمهور دلخواه را از صندوقهایی که همواره متکی به سران بوده ، درآورد . باین دلیل است که احمدینژاد بهمین بافتها و نیروهایی که در دو دوره قبلی اسمش را از صندوقها بیرون آوردند و در انتخابات بعدی طرفدارش نیستند ، اعتراض داشته و بقول خودش افشاگری میکند . اما برخلاف ظاهری که نشان از قدرت احمدینژاد دارد و در خارج کشور نیز به آن بها داده میشود ، وی نشان داده همچون دیگر مسولان در مقابل قدرت سر فرود میآورد که نمونه هایی را میتوان شمرد همچون ؛ عدم تغییر وزیر اطلاعات با توسل به خانه نشینی ، انتخابات پزشکان با رد صلاحیت کاندیداهای دولتی و اصلاح طلب با دخالت سپاه ، توقف افشاگری بضرر لاریجانی و دیگر اصولگرایان با دستور ولایت فقیه و همچنین به دلیل افشاگری فساد دوستان وی از جمله بابک زنجانی که اخیرا اموالش در خارج کشور در خطر مصادره قرار گرفته که با وقاحت گفته تحریم بسود ما ( منظور خودش و دولت و حکومت برای فساد رانتی است ) تمام شده است . اخیرا نیز احمدینژاد که با ترفندی دوستانه قصد داشت تا با سرپیچی ظاهری وزیر علوم مطیع خویش برای اخراج دو رییس دانشگاه ، را خلع و طبق قانون کابینه وزیران را با سرپرستهای دلخواه بویژه برای پست وزیر کشور بچیند ، با دستور مستقیم رهبری متوقف نموده  و اعلام داشت که خوشحال است که پیشنهادش عملی نشده است . تلاش احمدینژاد چه مشایی تایید صلاحیت شود و چه شخص دیگری کاندید گردد ، چه پشتیبانی کامل باند مصباح را داشته باشد و چه از حمایت برخی از آنان برخوردار باشد ، چه تجمع ١٠٠ هزار نفری را در استادیوم آزادی برگزار کند و چه نکند ( که بنظر با تبلیغات وسیعی برگزار کرده است ) ، میداند که حریف خامنه ای و دیگران نمیگردد و چون امکان مهاجرت به خارج کشور را نیز ندارد ، تنها بفکر اینستکه بتواند نقشی در قدرت داشته باشد .
در این بازار آشفته موتلفه تلاش دارد تا کاندیدی از گروههای وابسته خود را کاندید اصلی کند ، مصباح و جبهه پایداری از نماینده وابسته بخود و احمدینژاد دفاع میکنند تا نماینده نزدیک بانها کاندید شود نه از جناح موتلفه و لاریجانیها ، روحانی و عارف و برخی دیگر از طرف رفسنجانی و دیگر اصلاح طلبان با شانس حداقلی خواهند آمد ، برخی از اصولگرایان نیز کاندیدایی همچون محسن رضایی و دیگران را کاندید میکنند که نقشی را بازی نخواهند کرد و رضایی چون به گذشته ای تعلق دارد که خامنه ای از آن هراس دارد هرگز مورد تایید نخواهد بود . سرانجام خامنه ای که با سه نفر از مورد اعتمادان خود ولایتی ، قالیباف و حداد به انتخابات پا گذاشته و مهدوی کنی را برای واسطه گری بین دیگر اصولگرایان همچون انتخابات گذشته به بازی کشانده تا وحدتی را بین اصولگرایان ایجاد کند ، در آخر یکی از این مهره ها و یا مهره دیگری همچون جلیلی را روی خواهد کرد و او رییس جمهور خواهد شد . در این میان تنها اصلاح طلبان ، احمدینژاد بریده از خامنه ای و برخی دیگر از اصولگرایان منفرد ، دل به جذب آرای مردم بسته اند و دیگر اصولگرایان میدانند که رای نهایی از جیب ولایت فقیه درخواهد آمد ولی تا جائیکه رفسنجانی و خاتمی به میدان نیایند ولی مردم جذب انتخابات گردند راضیند تا به قدرتها نشان دهند که همچنان مورد تائید مردمند . 
چنانچه گفته شد هیچکدام از جناحهای حکومت از خیزش جنبشی در داخل هراس ندارند ، گرچه برخی باور دارند که باید مقداری رعایت نمود تا اعتراضات کنترل گردند . خطایی که همه دیکتاتورها و مسولان وابسته میکنند ، سربیرون آوردن جنبشهای خود بخودی از درون اعتراضات سیاسی و اقتصادی است که هیچگاه قابل پیش بینی نیست و به موارد متعددی بستگی دارد ، کما اینکه در خرداد سال ٨٨ پیش آمد و ١.٥ سال طول کشید . این جریان موجب شد تا اپوزیسیون خارج کشوری بیشتر دور هم جمع شده و آنها انتظار داشتند که جنبش گسترده تر شود ، اما چنین نشد چون سرکوب قویتر و جنبش پراکنده بود و روشن نیست چه زمانی دوباره آغاز خواهد گردید . بهمین دلیل اپوزیسیون خارج کشوری گمان کرد باندازه کافی نیرومند است و خواست آلترناتیو را بسازد ولی اختلافات رهبر شدن بسیار قویتر بود و پراکندگی را بیشتر دامن زد و چون بخشی دل از حمایت داخلی بریدند پس به حمایت خارجی دل بستند . طبقه کارگر و دیگر حقوق بگیران با درآمد پایین که با خانواده های خود بیش از دو سوم جمعیت را تشکیل میدهند ، بدلیل بسر بردن در زیر خط فقر و بحران اقتصادی که بیشتر خواهد شد ، ناچارند که تکانی بخورند و اعتراضات فراوانشان را به نهادهایی برای مقابله با دولت و حکومت تبدیل کنند . اما چه زمان چنین خواهد شد روشن نیست ، آیا باید منتظر آغاز جنبشهای خودبخودی ماند بدلیل اینکه در حال حاضر سازمانهایی برای جذب آنها و مقابله وجود ندارد ؟ اشکال جنبشهای خودبخودی اگر در ادامه به سازماندهی منجر نگردد ، حتی اگر به سقوط دولت و یا فرو ریختن رژیم منجر گردد ، نظام مشابهی با چهره  دیگری بیرون خواهد زد که پس از مدتی دوباره جناحهایی دیکتاتوری را برقرار میکنند . اشکال دیگر زمانی است که جنبشها به سازماندهی منجر نشده و از نیروهای امنیتی و دیگر بافتهای رژیم شکست بخورند که آنزمان بهمراه سرکوبی شدید که با اعدام و زندانی بسیاری توام خواهد بود ، ناامیدی بعدی را در پی خواهد داشت که تاثیر بسیار منفی در شکل گیری جنبشهای آینده تر را خواهد داشت . لذا اهمیت اساسی دارد که پیش از آغاز جنبشها ، امر سازماندهی نیروها صورت گرفته و استراتژی روشن و مشخص باشد .
بنابراین مساله اصلی داخلی اصولگرایان در غیاب اصلاح طلبان که از قدرت خلع شده و امید است در جامعه جا بیافتد که دیگر اصلاح طلبی بجایی نخواهد رسید ، انتخابات رییس جمهوری است که دیگر جمهوریتش نیز همچون اسلامیتش مورد تنفر جامعه شده است . چنانچه در چند سال گذشته مداوما ذکر گردید ، خامنه ای بهیچوجه با سران اصلاح طلب و بویژه رفسنجانی به وحدت نخواهد برخواست ، چراکه میداند وی بمحض گرفتن قدرت او را از ولایت فقیهی برکنار میکند . تنها دلیل ممکن خامنه ای برای کنار آمدن با رفسنجانی فشار قدرتهای بزرگ و پیش آمدن جنگی است که فرماندهان نالایق سپاه را قادر به کنترل نبیند و طبعا در آنزمان فشار جناحهای دیگر قدرتی در داخل کشور نیز خواهان چنین وحدتی هستند تا نظام سقوط نکند . رفسنجانی همچون صیادی منتظر چنین روزی است او میداند که ولایت فقیه بوی اعتماد نداشته و فرماندهان سپاه نیز پشت سر وی قرار گرفته و بنا دارند تا کل کشور را تحت قیمومیت خود داشته باشند ، بنابراین رفسنجانی خودرا کاندید ریاست جمهوری نخواهد کرد تا این رشته باریک ارتباط با خامنه ای را نیز پاره نکند . پیامی که برخی از اصولگرایان مبنی بر سن زیاد رفسنجانی و اینکه کاندید نخواهد شد و سرانجام پیام روشن حداد که گوش بفرمان رهبریست و سخنان او را  نقل قول میکند ، مبنی بر شرکت نکردن رفسنجانی ، پایان امیدها برای کاندیدایی وی است . خاتمی برخلاف رفسنجانی که دارای بافتی از گذشته بوده و در میان مراجع و همه جناحها و فرماندهان سپاه هوادارانی دارد ، مهره ایست تنها و مفید در زمانهایی همچون انتخابات برای دیگر سران اصلاح طلب و رفسنجانی تا به بخشی از قدرت چنگ اندازند . اختلافات پیش آمده در چهار سال دوم رییس جمهوری خاتمی که تلاش میکرد از دوستان سابق انقلاب اسلامی و مشارکت دور شده و به ولایت فقیه نزدیک گردد ، موجب فاصله ای شد که با نقد هم اصلاح طلب که ویرا بی عمل نامیده و هم اصولگرا که ویرا خارج از چهار چوب نظام دانسته و همچنین فرماندهان سپاه که ویرا غیرمتعهد به ولایت فقیه دانسته ، روبرو گردد . خاتمی فردی نیست که در میان فرماندهان سپاه و اصولگرایان راس قدرت دارای نفوذی باشد و تهدیدهای علنی آنها با بیانیه کتبی در زمان ریاست جمهوری وی و فحاشی برخی از اصولگرایان نسبت به او موجب گشته خاتمی همواره نسبت به سوء قصد آنها دلهره داشته باشد . او چون شخصیت ترسویی دارد که در کنار آمدن با قتلهای زنجیره ای خود را نشان داده و در انتها خودرا تدارکاتچی نامید ، تا مورد تایید خامنه ای نباشد  وارد جنگ قدرتی برای کاندید شدن نخواهد شد و بویژه از احضار کسانی که خواستار کاندیدایی وی بودند توسط نیروهای امنیتی دانسته که خامنه ای نظر خوشی بوی ندارد .
اصولگرایان بیشتری نسبت به شرکت خاتمی بعنوان کاندیدا نظریات منفی گفته و وی را حتی تهدید به عدم صلاحیت نموده اند تا جائیکه برادر خاتمی نسبت به گفته مصباح که سران اصلاح طلب قطعا رد صلاحیت میشوند اعلام کرده که رد صلاحیت خاتمی که سرمایه مهم کشور است کار کوچکی نیست و بمعنی دیکتاتوریست ، انگار که سالهاست دموکراسی در کشور حاکم است ! وی چنان خاتمی را ترسیم میکند که اکثریت مردم هنوز خواهان وی و بقای نظام هستند و این موضوعی است که سران اصلاح طلب تلاش دارند تا نشان دهند که مردم دنبال سکولاریسم و دموکراسی غیرمذهبی نیستند . وی گفته که ما میراث دار اصلی جمهوری اسلامی و انقلاب هستیم و چون اصلاح طلب هستیم نه برانداز ، بنابراین از فرصتهای درون نظام ( منظور انتخابات هرچند بدون آزادی باشد ) باید حداکثر استفاده را بکنیم  ، لذا بهترین راهبرد اینستکه خود حاکمیت از حضور یک کاندیدای اصلاح طلب استقبال کند تا رهبری در افقی فراتر از تمامی جناح بندیهای سیاسی قرار گیرد . آیا بازهم باید به نقش اصلاح طلبان در حفظ این نظام شک نمود و بازهم با تبلیغاتی در راستای اصلاح طلبان ، مردم را تشویق به شرکت در انتخابات نمود ، این موضوع باید بویژه خانواده های کشته شده در سالهای پیش را هوشیار نماید ؟ اما باید گفت که باوجود اینهمه تبلیغات بسود کاندیدایی خاتمی که پیشتر ٨ سال تجربه تلخی را بیادگار گذاشت ، بعید است با وجود شرکت در انتخابات ٤ سال پیش که مورد انتقاد همین دوستان اصلاح طلبش واقع شد ، حاضر به ریسکی باشد و اگر چنین ریسکی نماید ، باید منتظر حذفی تلختر از مورد کروبی باشد  اگر وادار به پس گرفتن شرکتش در انتخابات نشود . بی جهت نیست که حسن روحانی در حضور فرزندان رفسنجانی خودرا کاندید نموده است و وی مهمترین فرد از طرف اصلاح طلبان در انتخابات خواهد بود که میتواند مورد تایید برخی از اصولگرایان همچون موتلفه باشد ، هرچند مورد تایید کسانی همچون نبوی ، تاجزاده و دیگر سران مجاهدین انقلاب اسلامی و مشارکت نباشد .
در رابطه با درگیری جناح دولتی با دیگر جناحها و حمایت برخی از اصولگرایان برای وارد شدن اصلاح طلبان به کارزار جنگ قدرتی ، بیشتر سران اصلاح طلب که تا چندی پیش جرات اعتراض نداشتند ، وارد گود شده و برای شرکت در انتخابات و تایید شدن توسط شورای نگهبان پیراهن پاره میکنند و جلساتی در همین رابطه برقرار کرده و به تکاپو افتاده اند . خامنه ای نیز در مورد این جریان سکوت کرده تا جناحهای اصولگرا خود به تایید و تهدید رفسنجانی ، خاتمی و دیگر کاندیداها پرداخته و بازار انتخاباتی را گرم نگاه دارند تا مردمی که بقول آنها به اصلاح طلبان دلبستگی دارند به طرفداری از جناح دولتیها نروند . خامنه ای میداند که در روزهای آخر که شور انتخاباتی گرم شده و تعداد زیادی علاقمند شرکت شده اند ، قادر است بکمک شورای نگهبان تعدادی را رد صلاحیت کرده و در آخر نیز بکمک سپاه و با تقلب گسترده کاندید مورد نظر را برنده نماید . در گرماگرم انتخابات بیانیه های اصلاح طلبان در داخل و خارج کشور متعلق به مزروعی ، مجاهدین انقلاب اسلامی ، مشارکت ، سبز امیرارجمندی و غیره است که با وجود مناسب نبودن شرایط انتخابات ، شرکت در آنرا ناگزیر میدانند ، درحالیکه میدانند هم اکنون انتخابات را باخته اند . اصلاح طلبان اصرار دارند که نشان دهند مردم با آنها هستند درحالیکه مردم در تمام سالها که رای دادند بین بد و بدتر ، بد را انتخاب کردند و اکنون نیز میدانند که اصلاح طلبان آش دهن سوزی نیستند ولی تبلیغات وسیعی که در داخل و خارج برای انتخابات راه افتاده که جناح احمدینژاد اجازه نمیدهد تقلب شود لذا اگر مردم در انتخابات شرکت کنند ، امکان رای آوردن کاندیدشان زیاد است . در این میان برخی همچون احمدینژاد و رضایی به تبلیغ پرداختهای مالی پس از انتخابات اشاره دارند تا مردم را فریب دهند ، اما خامنه ای نشان داده که از تقلب نترسیده و احمدینژاد هم نشان داده در مقابل زور کوتاه میآید ، پس خامنه ای اولا با شرایط پیش از انتحابات مردم را به میدان کشیده و در روزهای آخر بکمک شورای نگهبان و وزیر کشور تابع کار خودش را میکند . تاجزاده که که خود زمانی با داشتن وزارت کشور بیشتر به صلاحیت دوستان حزبی خود میپرداخت ، ماهها از درون زندان شرایط را برای شرکت در انتخابات آماده نمیدانست تا بقول خودش خامنه ای و دیگر سران اصولگرا را وادار کند تا اصلاح طلبان را مجددا در قدرت شریک سازد ، اکنون از درون زندان ستاد انتخاباتی حمایت از خاتمی را تشکیل داده و متاسفانه برخی از زندانیان را وارد این بازی کرده است تا زندانی بودن آنها موجب تشویق اقشار مردم برای شرکت در انتخابات گردد . این گروه از طرف دیگر دوستان مهاجر همچون سازگارا ، گنجی و مزروعی و دیگر کسانی که خودرا نمایندگان جنبش سبز میدانند ، به تلاشی همه جانبه بکمک دیگر سیاستمداران غربی و حقوقی برای آزاد سازی موسوی و کروبی دست زدند تا ایندو مجددا کاندید ریاست جمهوری گردند ، حتی عسگر اولادی که وابسته به بخش اول قدرت است نیز به اینکار تن داد تا بکمک اصلاح طلبان بتواند احمدینژاد و برخی از فرماندهان تندرو سپاه را کنار بزند . اما چون ولایت فقیه و دیگر فرماندهان سپاه و اصولگرایان به این موضوع تن ندادند ، بیکباره تاجزاده از درون زندان نماینده خاتمی برای کاندیدا شدن گردید تا طرفداران رفسنجانی به کاندیدای اصلی تبدیل نگردند . تاجزاده و دیگر سران اصلاح طلب بخوبی آگاهند که برای زنده نگاه داشتن جناح خود به مردم نیاز دارند ، چراکه بتدریج از یادها خواهند رفت  و مردم دیگر امیدی به آنها برای هرگونه اصلاحاتی نخواهند داشت ، این است که مجددا با وجود تحلیل اینکه شرایط برای انتخابات آماده نیست ، اما برای حفظ مردم تجویز شرکت در انتخابات شهر و روستا و همچنین رییس جمهوری را نمودند . افرادی همچون حجاریان ، تاجزاده ، نبوی و دیگران نشان داده اند که حتی زندان هم آنها را برای برقراری دموکراسی برای مردم آماده نکرده و مفهوم دموکراسی برای آنها تنها آزادی گروه آنها برای گرفتن قدرت بوده و مردم تنها در جهت فشار از پایین برای مذاکره آنها در بالا ( تئوری حجاریان ) بدرد میخورند . آینده نشان خواهد داد که این گروه با سختگیری بیشتر خامنه ای بازهم کوتاه آمده و به حداقلهای کمتری نیز برای چنگ انداختن به قدرت و زنده ماندن برای جذب مردم ، دست خواهند زد .
اما رهبری بدنبال کاندید کاملا مطیعی است که نه ناطق ، نه رضایی ، نه مشایی و یا دیگر کاندیدای دولتی و نه حتی کاندیدای جبهه پایداری و مصباح وی را راضی میکنند ، مگر کسانی همچون ولایتی و حداد ، جلیلی و یا مهره ای که روزهای آخر سر بیرون میکند و تابع کامل ولایت فقیه باشد . حداد مهره ایست که کاملا و برای همیشه به خامنه ای متصل بوده و مطیع هست و حتی حاضر است دست داماد خود مجتبی خامنه ای را هم ببوسد ، اما در گذشته بعنوان رییس مجلس نشان داد که بی اندازه نالایق بوده و نمیتواند مجلس و سران دیگر اصولگرا را کنترل کند . ولایتی تا اندازه ای مورد تایید دیگر سران اصولگرا و حتی رفسنجانی هست ، نیز کاملا مطیع خامنه ای بوده و گرچه شانس کاندیدای اصلی بدلیل سابقه وزارت خارجه اش دارد ، اما وی نیز شخص کاربری برای امور اجرایی نیست . بی جهت نیست که قالیباف که بنظردیگر اصولگرایان در حل مسائل اقتصادی بعنوان شهردار نشان داده که قوی است و روابط خوبی را با همه برقرار کرده ، پشت دو مشاور اصلی خامنه ای یعنی ولایتی و حداد قرار گرفته و انتظار دارد بجای ٨ سال گذشته که از وی حمایت نکردند ، اینبار به ریاست جمهوری برسد . محسن رضایی بدلیل قدرت طلبی و تکروی سالهای پیش و اینکه خامنه ای را در زمان کم قدرتی دیده ، هرگز شانسی برای کاندیدای اصلی شدن ندارد و با وجودیکه اعلام کرده که مطیع رهبری باقی خواهد ماند ، اما شانسش را با حربه مشابه احمدینژاد که دادن قول یارانه بیشتر و حل بحران اقتصادی با پایین آوردن قیمتها برای جذب مردم است ، گذاشته و تنها امکان ائتلاف با موتلفه را دارد . جبهه پایداری مصباح که محورش تندروی با شعار فقط ولایت فقیه و توقف مذاکرات پا پپش گذاشته و چون به تقلب در انتخابات و نه جذب مردم باور دارد ، نیز شانسی با کاندیدایی اعضای خود ندارد و چون با موتلفه و لاریجانیها مخالف است ، لذا با موتور خاموش از کاندیدای دولتی پشتیبانی کرده و از امثال حداد و یا جلیلی مورد حمایت خامنه ای نیز برای کاندیدایی استقبال میکند .
احمدینژاد که بدلیل داشتن وقاحت بیش از اندازه در کنار عدم توانایی مدیریتش ، کاملا مورد تایید ولایت فقیه بود ، اکنون از همین خاصیت استفاده کرده و با تبلیغات پوپولیستی که در آن تبحر دارد به پشتیبانی فردی منتسب بخود برای بقا در قدرت تلاش میکند . وی با وجودیکه اخیرا خودرا تابع رهبری دانسته و نقل و قول میکند که ایشان از هیچکس حمایت نکرده و از همه جریانها و سلایق برای پرشور بودن انتخابات استقبال میکند ، اما چون در برخوردهای سران دیگر اصولگرا در هر دو بخش و فرماندهان سپاه کسی را برای پشتیبانی از مشایی پیدا نکرده و بعنوان معاون اول رییس جمهور هم تایید خامنه ای بدست نیامد ، چه بسا کاندید دیگری را رو کند . بنابراین احمدینژاد با همه تلاش خود بقول باهنر قادر نخواهد بود انتخابات را در صورت رد صلاحیت مشایی به تاخیر و یا به مشکل بیاندازد ، عدم استقبال از وی در سمنان و شهرهای دیگر و توجه نکردن سران غرب به سخنان وی همه ناشی از آنستکه میدانندوی از دور خارج شده است . حتی سخن دروغ آهنی سفیر تام الاختیار دولت در فرانسه که احمدینژاد هرگز این جمله که اسراییل باید از نقشه جهان محو شود را نگفته ، موجب نگشته تا برخی از سران غرب که قبلا امید به پیشبرد مذاکرات توسط وی را داشتند ، اعتنایی به سخنان صلح آمیز احمدینژاد بکنند ، بطوریکه اخیرا وی مجبور شده در مورد غنی سازی به غرب بتازد . وی که در ماههای گذشته به فرماندهان سپاه بعنوان برادران قاچاقچی نقد داشته و چند پست زارت را به ارتشیان داده بود ، بدلیل پیش نرفتن توپوقهایش اخیرا برای جلب نظر سپاه دستور ساخت دستگاههای قطعات ٢ و ٣ آزاد راه تهران شمال را به قرارگاه خاتم داد .
با نزدیک شدن انتخابات فرماندهان سپاه که ساکت بودند ، حتما واکنشهایی نشان خواهند داد مبنی بر این که بازهم نامزد مورد تایید آنها با نظر خامنه ای حتی با شرکت خاتمی از صندوقها بیرون بیاید . وقتی فیروزآبادی از نحوه پرچم دادن احمدینژاد به مشایی انتقاد میکند ، وقتی فرمانده نیروی انتظامی کارناوال انتخاباتی را ممنوع میداند که طبعا باید توسط اصلاح طلبان و یا دولتیها اجرا شود ، نشان از آمدن به صحنه نیروهای سپاهی و انتظامی است . سرانجام سخنان صفوی فرمانده سابق سپاه ، همچون آب پاکی روی کاندیداهای غیرقابل قبول رهبری است که در مورد تحرکات برخی گروهکهای فتنه گر داخلی و خارجی میگوید ؛ ما به دشمنان داخلی و خارجی و گروهکهای ضد انقلاب و منحرف و فاسد هشدار میدهیم که اگر بخواهند قبل از انتخابات آینده و یا بعد از آن آشوب و فتنه ای در تهران یا شهرهای دیگر راه اندازی کنند ، ملت ایران ( بخوانید رهبر و سپاه ) با هوشمندی و با صلابت با آنها برخورد خواهد کرد و همچون گذشته ملت ایران ( بخوانید خامنه ای و سپاه ) پیروز خواهد شد . همچنین سعید منتظر المهدی معاون اجتماعی نیروی انتظامی گفته ؛ پلیس برای تامین امنیت انتخابات ( بخوانید بیرون آمدن رای بسود کاندید خامنه ای و سپاه ) پیش رو ، قرارگاه فجر را برای کنترل و برخورد با شبکه های اجتماعی و جامعه تشکیل داده و با رصد فضاهای مجازی ، ماهواره ها و جامعه تلاش میکند که انتخاباتی با امنیت خوب و پایدار برگزار کند . سید حسن بتولی رییس پلیس آگاهی نیز از راه اندازی بازداشتگاه پلیس آگاهی در کنار دانشگاه علوم انتظامی سخن گفته تا دانشجویان پلیس که از نیروهای کارآمد این نهاد و دیگر دانشگاههای کشور و نیروهای بسیج انتخاب میشوند از مجرمان بازجویی کنند ، باین ترتیب به نیروهای سرکوب افزوده میگردند . سرانجام قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه ( که قاعدتا نباید در انتخابات داخلی نظر داده و دخالت کند ) تاکید کرده که در انتخابات پیش رو نباید اشتباه کنیم یعنی کاندیدی غیر خودی انتخاب شود و روشن است که چگونه سخنان فرماندهان سپاه هماهنگ و در یکجهت برای حفظ قدرت است !
با این ترتیب نه ولایت فقیه و نه جمهوری اسلامی ، نه این انتخابات و نه انتخابات بعدی ، نه اصلاح طلبان و نه اصولگرایان ، نه فرماندهان سپاه و نه فرماندهان ارتش ، نه مراجع تقلید و نه مذهب ، نه سیاستمداران و نه اقتصد دانان رژیم ، نه نیروهای امنیتی و نه لباس شخصی ها ، نه رسانه ها و نه صدا و سیمای رژیم ، و سرانجام هیچکدام از بافتهای این نظام سرمایه داری نمیخواهند و نمیتوانند که تغییری در وضعیت سیاسی و یا اقتصادی کشور ایجاد کنند . کافیست دانسته شود برخلاف ادعای احمدینژاد که در سالهای ٨٩ و ٩٠ به میزان ٢.٥ میلیون نفر و در سال ٩١ نیز ٢ میلیون نفر اشتغالزایی کرده ، واقعیت آنستکه میزان اشتغالزایی بین سالهای ٨٥ تا ٩٠ تنها ١٤،٢٠٠ نفر بوده که کمترین مقدار در نیم قرن اخیر و بسیار ناچیز بشمار میرود . ناگفته نماند که سیر بیکاری و بحران اقتصادی بهمراه حداقل حقوقها در طول ٣٤ سال گذشته همواره وجود داشته و اکنون در اوج است . اگر اینترنت و فیس بوک موجب ایجاد روابط گسترده در میان جنبش سبز گردید و ایجاد تجمعهای میلیونی را کمک نمود تا مبارزات اوج گیرند ، اکنون نیروهای امنیتی رژیم توانسته اند بکمک تکنولوژی جاسوسی از کشورهای غربی و شرقی ، به کنترل اینترنت و مکالمات افراد و نهادهای ایجاد شده برآیند و بسیاری را دستگیر و شکنجه و اعدام کنند تا شدت سرکوب به عدم گسترش نهادهای دموکراتیک و کارگری منجر گردد . جنبش سبز در آستانه سالگرد خود که همزمان با انتخابات رییس جمهوریست باید درک کند که یکی از دلیل مهم عدم موفقیت در کنار نبودن نهادهای قدرتمند ، تحت نفوذ قرار گرفتن استراتژی آنها با خط مشی سران اصلاح طلب بود که برای برقراری دموکراسی باید که کاملا از آنها فاصله بگیرند .
دولتهای بزرگ بکمک سرمایه های بین المللی بافتهایی را ایجاد کرده و میکنند تا بتوانند برتمام جریانهای اجتماعی ، اقتصادی و سیاسی و نهایتا هرجنبشی در کشور خود و دیگر کشورهای جهان سوم را تحت کنترل خود بگیرند . برای اینکار مهمترین عملکرد آنها ازبین بردن نهادهای دموکراتیکی و کارگری در داخل کشورهای خود و از طریق دیکتاتورهای منطقه در کشورهای جهان سومی است تا همه دریابند که در نظام سرمایه داری ، همه بصورت فردی مطرحند و باید همچون فرد و تحت قوانین مدون و مصوب به اجرای عدالت و رسیدن به آزادی اقدام نمایند . بی جهت نیست که نهادهای قدرتمند دموکراتیک در کشورهای غربی نیرومند نبوده و اتحادیه های کارگری بین المللی نیز بتدریج با اعضایی بمراتب کمتر ، به تنها سایه ای از گذشته اتحادیه های کارگری قدرتمند تبدیل شده اند . این اتحادیه ها توانسته اند بیشتر به همکاری و ارتباط با تشکیلات وابسته کارگری کشورهای جهان سومی بپردازند و تنها گاهی برای آزادی تشکل ، حق اعتصاب و آزادی زندانیان فعالین کارگری بیانیه داده اند . البته بخشی از نهادهای وابسته به قدرتها همچون سولیداریتی سنتر و غیره نیز در ظاهر برای کمک به جنبشهای دموکراتیک و کارگری به میدان میآیند که بیشتر در جهت به انحراف کشاندن و کنترل آن جنبشها فعالیت میکنند . اگر باور شود که گروههای مخالف رژیم هرگز قادر نخواهند بود با شیوه اصلاح طلبی دموکراسی را برقرار نمایند ، اپوزیسون خارج کشوری سکولار و دموکرات باید روشن کنند که واقعا الویتش برقراری دموکراسی و رفع تبعیض جنسیتی ، قومی و مذهبی است یا برایش نوع حکومت سلطنتی و یا جمهوری اهمیت والا دارد ، همچنین اپوزیسیون باید روشن کند چگونه قادر خواهد بود که بدون ایجاد نهادهای قدرتمند در داخل کشور به حفظ دستاوردهای خود پس از سرنگونی رژیم بپردازد . اما گروههایی که باور به حذف نظام طبقاتی دارند نیز باید روشن کنند که چگونه بدون نهادهای قدرتمند کارگری میتوانند جنبش را پیروز نموده و با تکیه بر چه کسانی دستاوردها را حفظ نمایند . مگر اینکه همچون افراد مذهبی اعتقاد داشته باشند که این امر خود بخود صورت میگیرد ، درحالیکه تجارب تاریخی جنبشهای دموکراتیک و حتی کشورهایی که با وجود داشتن نهادهای قدرتمند به انقلاب سوسیالیستی نایل شده اند ، ثبت کرده اند که مشکل اصلی حفظ دستاوردهای جنبش و انقلاب است . پس باید برای افراد آگاه داخل کشور روشن گردد که با وجود قدرت سرکوب رژیم ، باید نهادهای خود را ایجاد کرده و با انتخاب استراتژی روشن ، زمینه رفع هر نوع تبعیضی را در پروسه تغییر نظام فراهم کرده و آنرا حفظ نمایند .

محمد ایرانی ٢٩ فروردین ١٣٩٢